موضوع انشا تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید / انشا درباره عید نوروز
مقدمه: منت خدای را عزوجل که اطاعتش باعث میشود آدم به او یعنی خدا قربت بشود. قلم در دست میگیرم و بر صفحه کاغذ مینگارم تا که بنگارم که تعطیلات عید نوروز را چگونه گذراندیم. و من امیدوارم که همان طور که به من خوش گذشت به همه خوش گذشت و ما به بیهوده نگذرانیم. آمین.
متن: بهار سرسبز خیلی میشکفد آدم را و همینطوری هم آدم را شاداب میکند. و ما همیشه باید خدا را شکر کنیم که به ما این همه نعمتهای خوب و خرّم داده است. و خدای مهربان بهار را آفرید و نوروز را خیلی خوب شد که آفرید. این چند هفته تعطیلی به من و خانوادهام خیلی خوش گذشت. و با این که پدرمان به جامعه خدمت کرد و رفت ماموریت ما نتوانستیم برویم سفر. اما خوشحال بودیم و به خودمان افتخار کردیم که به جامعه خدمت کردیم. و مادرم هم گفت انشالله تابستان میرویم لرستان پیش پدر برزرگ.
و من هر روز صبح با برنامه ریزی میرفتم صبح 7 بلند میشدم و طبق برنامه آقای پرورشی ورزش صبحگاهی میکردم و بعد با روحیهای شاد میرفتم بربری داغ و تازه میگرفتم و صبحانه خیلی صفا داشته است. و بعدش هی به عید دیدنی میرفتیم و خوش میگذشت. نه مثل بعضیها که رفتند تو ی کوچه توپ زده بودند شیشه مردم را شب عیدی شکسته بودند نامردی است. و خیلی بد است این قبیل تفریحات.
ما عید نوروز را با برنامههای مفید تلویزیون گذراندیم و فقط هم تلویزیون خودمان را دیدیم و نه ویدیو سیدی که فیلم غربی دارد. و نیز پیک شادی را منظم حل کردیم و رنگ و جلد کردهایم و باشد که نمره خوبی بگیریم.
نتیجه: این بود انشای من و ما از این انشای خود نتیجه میگیریم که عید خیلی خوب است و آدم چه خوب است که یا برود تعطیلات و یا باباش برود ماموریت برای خدمت و هیچ ایرادی ندارد. والسلام.
************************
انشا درباره عید نوروز
اینبار بهار می خواهد با کوله باری از سبزی،طراوت و خاطرات دیرینه ای که یکسال انتظارش را می کشیدم پابه جهان بگذارد ،بهار می خواهد بیاید و من باید در قلبم خانه تکانی کنم، تمام کینه ها را از روی پرده های امید قلبم بشویم و با دستمال صبوری بر روی کتابی که پراز محبت های سرد شده است بکشم تا غباری از دشمنی و جنگ و جدال باقی نماند و پرنده ی اسیر قلبم را از قفس آزاد کنم.
بهار می خواهد با تیرکمان محبت،تیر مرخصی دادن به زمستان را بزند و زمستان باید کوله باری که سراسر سردی و قطره های مروارید ی بود را بردارد و به انتظار سال دیگر بماند ،کتاب سرنوشت زمستان را در گوشه ای از صندوقچه ی قلبم می گذارم و قفلی محکم بر آن می زنم ، کلاف زندگی ام را با بهار ،با چهچه بلبلان و پروار پروانه های زیبا و رنگارنگ می بافم ،با مداد طراوت تخته ی قلبم را با کلمه ای به نام بهار آشنا می کنم و بر روی دفتر خاطرات زندگی ام با خودکار عشق و علاقه کلمه ی بهار را می نویسم ، چتر اندوه را می بندم و به امید آمدن بهار از جاده ی عاطفه می نشینم ،گویی نسیم ملایم اکنون چهره ام را نوازش می کند و طنین زیبایش در گوشم نواخته می شود ،خیاط ماهری می خواهد لباسی برای دنیا درست کند لباسی با گلهای رنگارنگ ،آنگونه که من دوست دارم.
چراغ کلبه ی قلبم را با مهربانی روشن می کنم و پرچین های آن را با عطر و بوی بهار معطر می کنم
************************
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان مردم را میبینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و با هم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است.
نزدیک سال تحویل همه لباسهای نو به تن میکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و پدر معمولا قرآن میخواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود می آید.
در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و معمولا کوچک تر ها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچک تر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همه بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم.
بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که این کار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روز بعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم.
ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم.
وقتی تعطیلات تمام میشود٬ باز هم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
************************
همیشه وقتی از تعطیلات نوروزی بر می گردیم دو دغدغه مهم همراه ما است. اول نوشتن انشاء ی درباره ی نحوه گذراندن تعطیلات و دوم تکالیف درسی .
هرچند امروز تقریبا یک هفته ای از پایان تعطیلات می گذرد . اول روز سال یعنی شب تحویل سال، لحظاتی قبل از آن که سال تحویل شود همانند چهارشنبه سوری بچه با ترقه سر و صدایی راه انداختند. وقتی سال تحویل شد به هم دیگر سال نو را تبریک گفتیم.
اول فروردین و سفر
روز اول سال همراه به خانواده به زاهدان رفتیم و باقی روزهای عید نوروز را آنجا گذارندم. دیدن اقوام و گشتن در شهر تفرج خوبی بود.
برخی روزهای به بازارهای زاهدان سری می زدیدم. زاهدان در آن روزها تقریبا از سکنه خالی شده بود. چون روزهای معمولی خیابان های شهر بسیار پر ترافیک بوده است ولی این روزها کمتر در خیابان ها تردد فراوان مشاهده می شد. برعکس خیابان های اصلی خیابان هایی که منتهی به بازارهای رسولی می شد بسیار شلوغ بود. افراد فراوانی از شهرستان های خارج از استان به زاهدان آمده بود. بازارهای رسولی برای همه کسانی که به شهر زهدان سفر می کنند جایی شناخته شده است.
روزهای بعد را تقریبا با همین برنامه ها پشت سر می گذاشتیم. بعد از ظهرها جهت استفاده از طبیعت بهاری به اطراف زاهدان سفری کوتاهی می رفتیم و قبل از تاریک شدن هوا به خانه بر می گشتیم.
سال های زیادی از سفر من به مناطق اطراف زاهدان می گذشت و این سفر بار دیگر خاطرات سفرهای دوران نوجوانی را برایم زنده می کرد.
در اطراف زاهدان مکان های تفریحی نسبتا خوبی وجود دارد که برای گذراندن اوقات فراغت بد نیستند. جاهایی مانند مجتمع تفریحی براسان، چشمه زیارت و گوربند روستاهای هستند که دارای آب هوایی مناسب جهت گذراندن اوقات فراغت می باشند.
من نیز همانگونه که قبلا اشاره کردم به این مکان های سر زدم و تصاویری از آنجا به یادگار در آلبوم های پیکاسا قرار دادم.
در یکی از همین روزها به موزه پست شهر زاهدان سری زدیم. اطلاعات نسبتا خوبی درباره پست این منطقه به دست آوریدیم. این موزه در باقی مانده های پست قدیمی زاهدان بنا شده است. متاسفانه چندی پیش اداره پست این شهر به طور کاملا تخریب شد و تبدیل به پارکینگ شده است!!!
روزهای آخر متاسفانه کمی حالم نامساعد بود و حتی دیرتر به مدرسه رفتم.
************************
بهار با کوله باری از بوی گل و ترانه ی شادمانی خاک در راه است .آسمان با آمدن بهار گونه ی زمین را تر می کند ونسیم بهاری بوی خوش بهار را پراکنده می سازد . پرندگان از سر شوق به بازی و خنده های کودکانه شان ادامه می دهند . خوشا بحال دشت ها و سبزه زارها که طعم شیرین بهار را از صمیم قلب حس می کنند خوشا بحالشان که معجزه ی باران را می فهمند،خوشا به حالشان که دست های شفابخش و مهربان بهار را در دست می گیرند و پیشانی تبدار زمین را با همه ی سبزی و عطر دل انگیزش می بینند .این بهار است که زیبایی و خوش رنگی را نه تنها به گونه ی گلها که به همه ی جهان هدیه داده است اوست که وقتی می رسد صدای پایش زمین و زمان را پر می کند و شکوفه ها و گیاهان به احترامش برمی خیزند و رودها هلهله کنان جاری می شوند .
آری این همان فصل جوشش و رویش است ؛فصل زندگی و حرکت،فصلی که باید از آن با تمام رنگارنگی اش یکرنگی را بیاموزیم و حس زندگی را هم چون بهار متولد کنیم و بهاری زیباتر بیافرینیم